پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند نور حضرت فاطمه سلام الله علیها را پیش از آفرینش زمین و آسمانها آفرید. عرض شد: یا رسولالله! مگر حضرت فاطمه علیهاالسلام از جنس آدمیان نیست؟ فرمود: او حور است در قالب آدمیان. خداوند نور وی را در صُلب آدم به ودیعه گذاشت و از صلب من بیرون آورد، هر گاه شوق بهشت میکنم، فاطمه را میبوسم. (1)
ابنعباس در خبر مفصلی از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در ساق عرش نوری دیدم که فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم کیست؟ گفتند: این دختر،«انسیه حوراء» است و او از میوههای بهشتی تکوّن یافته است.
حوریهای است به صورت انسیه و انسیهای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.
مراد از حوریه این است که مانند انسان و انسیه، به کدورات عالم طبع، آلوده نشده و چون ملکه نوری است که به همه صور میتوان متشکل گردد.
اصل حورالعین، از طبیعت ملک و نورانیت است و حضرت فاطمه، انسیهای است که به نورانیت و روحانیت فرشتگان است. چون بشریت، مستلزم کثرت کثافات عنصری مادی است؛ حضرت فاطمه انسیه حوراء از کدورت طبیعت بشری دور و منزه است و او موجودیت بین فرشتگان و بشر است.
بدین جهت حضرت زهرا سلام الله علیها را «انسیه حوراء» گفتند که روح افزا و روح بخش و روح انگیز بود و در طینت سنخیتی او، کدورات و پلیدی وجود نداشته است.
«انسیه حوراء»؛ یک فرشتهای به صورت ترکیب عنصری بشری است که در لطافت و ملاحت، حوراء و در صورت، بشری بود که آلوده به پلیدیهای مادی نشده است.(2)
پینوشتها:
1- تفسیر الفرات، ص10.
2- کتاب فاطمة الزهرا"س" صاحب ولایت کبری، ص75.
نویسنده : ترنم در تاریخ سه شنبه 91/2/5
یکی از عوامل اساسی در تکامل انسان عنصر «اسوه » است
به یقین ارائه تعریف جامعی از اسوه در همه موضوعات مربوط به حیات مادی و معنوی بشر که بتواند با برقراری اعتدال بین نیازها و استعدادهای انسانی، آنها را در حد طاقت بشری به کمال لایق خود برساند، بدون هدایت وحی، توفیق بایسته را نخواهد یافت.
زیرا برای دست یابی به الگوی مذکور باید خود جستجوگر انسان و ابعاد شخصیت انسانی را بشناسد، به تمامی حقائق وجودی او و راه کمال و ایجاد اعتدال بین قوای او به درستی پی برده باشد، سپس فرد و یا افرادی را که در تمامی آن ابعاد، خویش را تا نقطه کمال رسانیده باشند، بشناسد و آن گاه با اسوه قرار دادن آنها، خود در این طریق راه بپیماید. از مسائل ضروری در همه دورانها به خصوص امروزه غیر ممکن بودن این امر است.
بنابراین یافتن اسوه انسانی جز از راه هدایت الهی ممکن نیست، زیرا خداوندی که خود آفریدگار انسان است، بهتر از هر کس به احتیاجات و قابلیتهای مصنوع خویش آگاه است و درباره او فرموده است: «الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر». آیا او نسبت به مخلوق خود آگاه نیست؟ او دانا به لطائف امور و آگاه است. (1) او می داند که هر کس در چه مرحله ای از مراتب کمال بشری قرار دارد در این باره در قرآن کریم فرمود: «الله اعلم یث یجعل رسالته ...» خداوند داناترین موجود به جایگاه شایسته اعطای رسالت خویش است. (2)
همان طور که معرفی نمونه ها بدون استمداد از وحی ممکن نیست، توصیف اشخاص نیز جدای از وحی برای افراد انسان در غایت دشواری و گاه ناممکن است. به این دلیل با نگاهی به زمانهای گذشته می توان به این نتیجه رسید; آنها که خواسته اند درباره اسوه های الهی به داوری بنشینند، در حق آنان ستم روا داشته، از مقام و مرتبه ای که حائز آن بودند چشم پوشیدند و از بازگو کردنش لب فرو بستند و یا در دام غلو و زیاده انگاری گرفتار شدند و به آنان مقام الوهیت دادند. بر همین اساس، ما که فاطمه(س) را به عنوان «اسوه » برای نوع انسان بویژه زنان می دانیم، این موضوع را از زبان وحی شنیدیم و از صراحت کلام رسول خدا گرفتیم.
آیات بسیاری از قرآن کریم درباره معرفی اهل بیت عصمت: از جمله حضرت فاطمه(س) نازل گردیده اند که بحث درباره آنها خود باب دیگری می طلبد و منابع حدیثی شیعه و سنی مشحون از این گونه روایات است. در این باره کتابهای مستقلی حتی به وسیله بزرگان اهل سنت تالیف شده است. (3) بخاری در «صحیح » ضمن حدیث طولانی از عایشه چنین نقل می کند: نبی گرامی 6 به فاطمه(س) فرمود: «... یا فاطمه الا ترضین ان تکون سیدة نساء المؤمنین او سیدة نساء هذه الامة ». آیا راضی نیستی که سرور و بزرگ زنان مؤمن یا بانوان این امت باشی؟» (4)
در بیان خصوصیات آن حضرت نیز، کلام خداوند گویاترین و واقعی ترین معرف است و در این خصوص آیات سوره «هل اتی » برجسته ترین صفات را مطرح کرده است تا مؤمنانی که در جستجوی کمال حقیقی و رسیدن به درجات عالی انسانی اند، با چشم دوختن به آن ارزشها خود را در مسیر آن قرار دهند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «... ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا. یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا. و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا. انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا. انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا. فوقیهم الله شر ذالک الیوم و لقیهم نضرة و سرورا. و جزاهم بما صبروا جنة وحریرا.»
نیکان - در روز واپسین - از جامی پر از شراب پاک که آب کافور به آن مخلوط است، می نوشند و کافور چشمه ای در بهشت است که بندگان خدا از آن می آشامند و به هر سو که بخواهند آن را به جریان می اندازند. آنها به نذر خویش وفا کرده و از روزی که سختی های آن همه گیر است می ترسند.
با شدت احتیاجی که به آذوقه خود دارند، آن را به مسکین و یتیم و اسیر می بخشند، و زبان حالشان این است که ما تنها به خاطر رضای خدا به شما غذا دادیم و از شما هیچ انتظار پاداش عملی و زبانی نداریم و ما از پروردگارمان، در روزی که شدت و محنت آن بسیار است، می ترسیم.
پس خداوند آنان را از سختی آن روز ایمن ساخت و آثار رحمت و نعمت خویش را بر چهره ها و قلبهایشان نمودار کرد و در برابر صبری که کردند، بهشت و لباس بهشتی به آنان پاداش داد. (5)
پیروان اهل بیت عصمت: بر این اتفاق اند که این آیات در شان عترت طاهر نازل شده است و این واقعه در کتابهای حدیثی و تفسیری شیعیان از قطعیات به شمار می رود. گروهی از بزرگان اهل سنت نیز به این موضوع در کتب روایی و تفسیری خود تصریح کرده اند. (6)
زمخشری در تفسیر خود، از تفاسیر عمده اهل سنت، به نقل از ابن عباس درباره شان نزول این آیات می گوید:
حضرت حسن و حسین(ع) مریض شدند رسول خدا(ص) به همراه عده ای از مردم که با او بودند، از آن دو عیادت کردند. آنها به علی(ع) پیشنهاد دادند برای شفای فرزندان خود نذر کند. سپس آن بزرگوار و همسرش فاطمه(س) و فضه که خدمتکار آنان بود، نذر کردند که اگر آن دو سلامت خویش را بازیابند به شکرانه آن، سه روز روزه بگیرند. آن دو شفا یافتند. اهل بیت نیز تصمیم گرفتند تا به نذر خود وفا کنند در حالی که دستشان از آذوقه تهی بود. بنابراین علی(ع) از شمعون خیبری، شخصی یهودی، به مقدار سه صاع (7) جو قرض گرفت. آنگاه حضرت فاطمه(س) یک صاع از آن را آرد کرده و پنج قرص نان به تعداد اشخاص منزل پخت. تا سفره پهن شد و آنها خواستند افطار کنند، شخص سائلی رسید و اظهار داشت: درود خدا بر شما ای خاندان پاک محمد(ص)، من از مسکینهای مسلمانانم مرا اطعام کنید، خدای متعال از غذای بهشت به شما عوض دهد.
آنان نیز آن شخص نیازمند را بر خویش ترجیح دادند و شب را در حالی که جز با آب افطار نکردند، به صبح آوردند. روز بعد نیز روزه گرفتند حضرت فاطمه با صاع دیگری از آرد، نان پخت. وقت افطار یتیمی از راه رسید و عرض حاجت کرد. این بار نیز آن یتیم را بر خود مقدم داشته و همگی غذای خود را به او بخشیدند و با آب افطار کردند. روز سوم هنگام افطار اسیری بر در خانه آمد و تقاضای طعام کرد. آنان هم نان خود را به او دادند و بدین صورت اهل بیت پیامبر(ص) به نذر خود وفا کردند. روز بعد علی(ع) دست دو فرزندش حسن و حسین 8 را گرفت و نزد رسول خدا(ص) رفت. تا چشم مبارک آن حضرت به آنان که از شدت گرسنگی بر خویش می لرزیدند افتاد، فرمود: این حالی که در شما می بینم برایم بسیار سخت است. آنگاه حرکت کرد و همراه آنها به نزد فاطمه(س) رفتند.
رسول خدا(ص) دخترش را دید که در محراب عبادت ایستاده و مشغول راز و نیاز است و از بی غذایی شکم مبارکش به پشتش چسبیده و چشمهایش به گودی فرو رفته است. آن حضرت از این حالت بسیار متاثر شد. در همان موقع جبرئیل(ع) نازل شد و آیات مذکور از سوره «هل اتی » را در شان خاندان پاک پیامبر برایش قرائت کرد و تبریک و هنیت خداوند را به خاطر داشتن چنین اهل بیتی به رسول الله(ص) رساند. (8)
فاطمه(س) اسوه بانوان مؤمن
امام شرف الدین عاملی معتقد بود: «علماء علم بیان و سایر سخن شناسان شکی در این ندارند که جمع با الف و لام حقیقت در عموم است و در این هیچ اختلافی بین عرب نیست و روشن است که لفظ «ابرار» در آیه کریمه جمع «بر» یا «بار» است و الف و لام بر آن وارد شده است و ظهور آن در شمول جای تردید نیست و در عین حال این لفظ با وجود فراگیر بودن آن، تنها بر حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین اطلاق گردیده و این خود برهان بر این است که آنان خلاصه برگزیدگان و کامل ترین نیکان و با فضیلت ترین خوبان اند و چه ستایشی بالاتر از این کلام خداوند می توان یافت؟». (9)
خداوند متعال از بین تمامی ابرار تعدادی را گزینش کرد و آنان را که کاملترین افراد بشر پس از رسول خدا(ص) هستند به عنوان مقتدا به جهانیان شناساند و شریفترین و لطیفترین حالات و اوصاف انسانی را که در داستان، ایثار آنان تبلور یافت، به عنوان درسی آموزنده، راهی به سوی کمال، تفسیری برای حیات، صحنه ای برای امتحان، اوجی برای پرواز، مظهری برای شکوفایی و به بار نشستن قابلیتهای انسان برای مؤمنان بازگو کرد و به این ترتیب بر آنان منت گذارد.
در این واقعه از دو بانوی پاک سخن به میان آمده است. اولین آنها حضرت فاطمه(س)، به عنوان اهل بیت و مقتدا و دیگری فضه، به عنوان پیرو و دست پرورده خاندان عترت است. فضه آن چنان خویش را فانی در فاطمه(س) کرد و با او میثاقی جانانه و جاودانه بست که خود را داوطلبانه در این صحنه پرشور ایثار و نوعدوستی شریک ساخت و به این نزلت بی بدیل دست یافت. صحنه پرافتخاری که فضه آفرید برای کسانی که به بهانه معصوم بودن ائمه و معمول بودن ما از پیروی آنان سرباز می زنند، عذری باقی نمی گذارد.
بخشی از صفاتی که در این آیات و شان نزول آن به چشم می خورد عبارتند از:
1 - توجه به خدای متعال و کمک خواستن از او
این جریان به بشر یاد می دهد که باید همواره رو به سوی او داشت و توجه به اسباب مادی نباید چشم بشر را محدودنگر کند، بلکه باید به سوی ماورای دنیای ماده نظر داشته باشد و به سر منشا هستی چشم بدوزد و در همه احوال، از جمله در گرفتاریها و شدائد، رو به جانب او آرد و رفع مصیبت و نیز شفای مرض را از او بخواهد; در عین به کارگیری اسباب، مسبب الاسباب و شفا دهنده واقعی را فقط خدا بداند و این چیزی است که بشر فرو رفته در هوسها و شهوات و خو گرفته با ظواهر طبیعت، از فقدان آن رنج می برد و در شعله های بی توجهی بدان می سوزد. در این میان اهمیت توجه به دو وسیله معنوی عمده یعنی «اصل نذر» و «روزه » که قرآن کریم نیز بدان توصیه فرموده است (10) به خوبی مشهود است و کارآیی این دو وسیله برای برآمدن خواسته ها در نظر مؤمنان بر اثر تجربه های بی شمار کاملا آشکار است.
2 - وفا به پیمان
این صفت از باشکوه ترین جلوه های رفتاری انسانهای کامل است که در سایه آن تمامی ارزشها، اعمال تعهدات اجتماعی عملی می شود و نهادهای گوناگون آن شکل می گیرد و بالاتر آن که رابطه بین انسانها و خدا تحقق می یابد; همچنان که برخی گفته اند:
«وقتی افرادی بر سر پیمانی که خویش بر خود واجب کرده اند این گونه وفادار باشد، چنین کسانی قطعا به پیمانهای الهی وفادارتر خواهند ماند.» (11)
3- ایثار و گذشت
یکی از بزرگترین موانع در برابر رشد و تعالی انسانی و از غلیظترین حجابهای ظلمانی در حوزه معرفت بشری، حجاب خودخواهی و خودبینی است. نقطه مقابل آن ایثار است که نه تنها شخص از خودبینی دست می کشد بلکه با گذشت خود، تمام توجه اش را به همنوع خود معطوف می کند و گوهر انسانی خود را آشکار می سازد.
تا وقتی که انفاق از زوائد زندگی باشد، خالی از شوائب خودنگری نیست و نوعدوستی در آن حضور ندارد و یا بسیار کم رنگ است ولی آنگاه که از مایحتاج و مال مورد علاقه باشد، محض نوعدوستی و دیگر خواهی است و به صراحت قرآن مجید (12) راه فلاح جز از این طریق میسر نیست.
4- اخلاق در عمل
قرآن کریم در بیان انگیزه اهل بیت از ایثار تنها عامل این حرکت را کسب رضایت خدا معرفی می کند و از این رو آنان با همه فشاری که بر خود وارد کردند خیال انتظار هر گونه پاداش عملی و حتی زبانی و سپاسگزاری را از خود دور ساختند.
5- ترس از روز حساب
سختی ها و شروری که در عالم طبیعت هست، همانند شادی ها و رفاه آن نسبی، زودگذر، محدود، منطقه ای و جزئی است; بر خلاف شدائد قیامت که فراگیر و کلی است به سراغ همه می رود و دامن همه را می گیرد و هیچ فردی را گریزی از آن نیست و لذا سزاوار است مردم در هر مقام و تیره و نژادی که هستند، از آن هراسناک باشند مگر آنان که بتوانند در پناه عمل خالص و کسب رضای خداوند مامنی برای خود بسازند.
6- صبر و استقامت
خداوند متعال به اهل بیت رسول اکرم(ص) وعده نعمتهای بی پایان بهشت را می دهد و آن را پاداش صبر و مقاومت آنان معرفی می کند این امر تاکید بر این است که بهشت را برای هر کس که باشد به بها می دهند نه به بهانه.
7- عبادت و ثبات در آن
از برجسته ترین نکته های این داستان و از شکوهمندترین قله های رفیع این نمایش عظیم و پرافتخار انسانی، همان قسمت آخرین این واقعه است که:«وقام فانطلق معهم فرای فاطمة فی محرابها قد التصق ظهرها ببطنها و غارت عیناه ...» پیامبر(ص) به همراه علی(ع) و حسن و حسین(ع) به سوی خانه فاطمه آمدند. رسول خدا(ص) دید دخترش در محراب عبادت قرار گرفته در حالی که شکمش به پشتش چسبیده و چشمان مبارکش به گودی رفته است.
این قلم هیچ توضیحی را لازم نمی بیند ولی شما خواننده گرامی را به تامل هر چه بیشتر در این فراز دعوت می کند.
پی نوشتها:
1- سوره ملک، آیه 14.
2- سوره انعام، آیه 124.
3- برای نمونه، ر. ک: شواهد التنزیل، حاکم حکانی از اعلام قرن پنجم; خصائص الوحی المبین، یحیی بن حسین بطریق، متوفی 600 هجری; ما نزل من القرآن فی علی(ع)، ابونعیم حافظ احمد بن عبدالله اصفهانی، متوفی 430.
4- صحیح بخاری، ج 8، کتاب الاستیذان، چاپ بیروت، دارالقلم، ص 412، باب 693، حدیث 1158.
5- سوره انسان، آیات 5 تا13.
6- تفسیر کشاف، زمخشری، دارالفکر، ج 4، ص 197; شواهد التنزیل، حاکم حکانی، ج 2، ص 393 -409; خصائص الوحی المبین، فصل 12، ص 100; اسدالغابة، ج 5، ص 530 و غیر آن.
7- صاع: معادل چهار مد یا یک من تبریز یا سه کیلوگرم است; فرهنگ عمید، ج 2، ص 1350.
8- تفسیر کشاف، نشر دارالفکر، ج 4، ص 197.
9- الکلمة الغراء فی تفضیل الزهراء، ص 39.
10- سوره بقره، آیه 45.
11- تفسیر کشاف، ج 4، ص 196; الکلمة الغراء فی تفضیل الزهراء، ص 40.
12- سوره آل عمران، آیه 92.
نویسنده : ترنم در تاریخ یکشنبه 91/1/20
منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه السلام نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست، یک زن میتواند چنان بالا رود که مایه مباهات و افتخار امام (علیه السلام) گردد. اگرچه بیان عظمت مقام حضرت فاطمه علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه السلام خود تحقیق مستقلی میطلبد لکن در اینجا فهرستوار، به ذکر پارهای از موارد، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد.
مباهات حضرت علی به همسری فاطمه علیهماالسلام
شخصیت بزرگی چون علی علیه السلام به همسری فاطمه علیهاالسلام افتخار میکند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیتهای سنگینی چون رهبری جهان اسلام میداند. برخی از موارد که حضرت برای اثبات حقانیت خود به داشتن همسری فاطمه علیهاالسلام استناد فرمودهاند عبارت است از:
* در پاسخ نامهای به معاویه از جمله فضیلتها و امتیازهایی که حضرت به آن اشاره میفرمایند این است که «بهترین زنان جهان از ماست و حمالة الحطب و هیزم کش دوزخیان از شماست.»(1)
* در جریان شورای شش نفره که خلیفه دوم برای جانشینی وی را تعیین کرده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: «آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد؟» همگی پاسخ دادند: نه.(2)
* حضرت علی علیه السلام در ضمن پاسخ به نامه دیگر معاویه مینویسد: «دختر پیامبر صلی الله علیه و آله همسر من است که گوشت او با خون و گوشت من در هم آمیخته است. نوادگان حضرت احمد(صلی الله علیه و آله)، فرزندان من از فاطمه علیهاالسلام هستند، کدامیک از شما سهم و بهرهای چون من دارا هستید.»(3)
* در جریان سقیفه حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و این که باید بعد از پیامبر، او رهبری و هدایت جامعه اسلامی را عهدهدار شود به ابوبکر فرمود: «تو را به خدا سوگند میدهم! آیا آن کس که رسول خدا او را برای همسری دخترش برگزید و فرمود خداوند او را به همسری تو [علی] در آورد من هستم یا تو؟ ابوبکر پاسخ داد: تو هستی.(4)
فاطمه رکن علی است
از مقامات ممتازی که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیهاالسلام میباشد رکن بودن برای علی است. در حدیثی میخوانیم پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «سلام علیک یا ابا الریحانتین، فعن قلیل ذهب رکناک.» (5)
چه تعبیر لطیف و زیبایی همان تعبیر حضرت علی علیه السلام در مورد زن که فرمودند زن ریحانه است. پیامبر نیز فرمودند: «سلام بر تو ای پدر دو گل [زینب و ام کلثوم] به زودی دو رکن تو از دست میروند.»
علی علیه السلام بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «این یکی از دو رکن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند:« این رکن دیگر است.»
مددکار اطاعت الهی
انبیاء و پیشوایان معصوم تنها راه سعادت و خوشبختی انسانها را پیروی از دستورات الهی میدانستند و از این رو بهترین همکار و دوست برای آنان کسی بود که در این راستا به آنها کمک کند.
میخوانیم علی علیه السلام در پاسخ پیامبر که سؤال کردند:« همسرت را چگونه یافتی؟» گفتند:« بهترین یاور در راه اطاعت از خداوند.»(6)
تمسک علی علیه السلام به کلام زهرا علیهاالسلام
حضرت در حدیث اربع مائة بعد از این که فرمودند در مراسم تجهیز مردهها گفتار خوب داشته باشید چنین ادامه دادند: «فان بنت محمد صلی الله علیه و آله لما قبض ابوها ساعدتها جمیع بنات بنیهاشم، قالت: دعوا التعداد و علیکم بالدعا.»
حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ارتحال رسول اکرم صلی الله علیه و آله به زنان بنیهاشم که او را یاری میکردند و زینتها را رها کرده و لباس سوگ در بر نمودهاند، فرمود:«این حالت را رها کنید و بر شماست که دعا و نیایش نمایید.»(7)
با این که حضرت علی علیه السلام معصوم بوده و تمام گفتههای او حجت است ولی برای تثبیت مطلب به سخن زهرا علیهاالسلام تمسک میکند. این نشانگر عصمت حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام بوده و این که تمام رفتار، گفتار و نوشتار او حجت است و از این جهت فرقی بین زن و مرد نیست.
تنها تسلی بخش علی علیه السلام
حضرت بعد از شهادت فاطمه خطاب به ایشان فرمودند:
«بِمَنِ العَزاءُ یا بِنتَ مُحمَد؟ کُنتُ بِکِ اَتَعزی فَفیمَ العَزاء مِن بَعدِکِ؟» (8)؛ با چه کسی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین مییافتم؛ بعد از تو با چه کسی آرامش یابم؟
غضب خداوند به غضب فاطمه علیهاالسلام
حضرت علی علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل نموده که ایشان فرمودند:
«انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»(9)؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه، خشمگین؛ و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی میشود.
و در حدیث دیگر خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند:
« انَّ اللهَ لَیَغضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرضی لِرِضاکِ»(10)؛ خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودی تو، خشنود میشود.
برگزیده پیامبر صلی الله علیه و آله
حضرت علی علیه السلام در مصیبت حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری»؛ « یعنی این صفیه توست، بانویی که صفوه تو، مصطفی و برگزیده توست رحلت کرده و صبر فقدانش برای من دشوار است.»(11)
تکرار مصیبت فقدان پیامبر صلی الله علیه و آله
هنگام ارتحال بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه و بیان وصایا و حلالیت ایشان حضرت در پاسخ میگوید: « پناه به خدا، تو داناتر و پرهیزکارتر و گرامیتر و نیکوکارتر از آنی که به جهت مخالفت کردنت با خود، تو را مورد نکوهش قرار دهم. دوری از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولی گریزی از آن نیست. به خدا قسم با رفتنت مصیبت رسول خدا را بر من تازه نمودی، یقینا مصیبت تو بزرگ است مصیبتی که هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند به انسان دلداری دهد و هیچ چیز نمیتواند جایگزین آن شود.»(12)
مقدم نمودن خواست فاطمه برخواست خویش
در هنگام وصیت حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ امام به ایشان و گریستن هر دو، سپس امام سر مبارک فاطمه علیهاالسلام را به سینه چسباند و گفت:«هر چه میخواهی وصیت کن، یقینا به عهد خود وفا کرده، هر چه فرمان دهی انجام میدهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خویش مقدم میدارم.» (13)
پایان شکیبایی علی علیه السلام
علی علیه السلام که اسوه صبر و استقامت است اما در شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام تاثر و تالم خود را چگونه اظهار میدارد، تا آنجا که بعد از دفن همسر گرامیش در حالی که حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه داشت:
«خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران به رسول خدا بپیوندد، پس از او شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتنداری از دست رفته، اما آنچنان که در جدایی تو صبر کردم در مرگ دخترت نیز جز صبر چارهای ندارم شکیبایی بر من سخت است. پس از او آسمان و زمین در نظرم زشت مینماید و هیچ گاه اندوه دلم نمیگشاید. چشمم بیخواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساکن گرداند. مرگ زهرا ضربهای بود که دل را خسته و غصهام را پیوسته گردانید و چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید… اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود، برای همیشه اینجا [کنار قبر زهرا(علیهاالسلام)] میماندم و در این مصیبت بزرگ چون مادر فرزند مرده، اشک از دیدگانم میراندم.»(14)
پینوشتها:
1- بحارالانوار/ج41/ صص151و 224.
2- نهج البلاغه.
3- طبرسی/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات/ بیروت/ چاپ دوم، 1983 میلادی/ج1/ ص135.
4- همان/ ص 123.
5- علامه الحافظ محب الدین الطیری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی/ چاپ بیروت دار المعرفه/ ص 56.
6- بحارالانوار/ ج43/ ص 117.
7- جوادی آملی/ زن در آئینه جمال و جلال/ ص42.
8- رحمانی همدانی/ فاطمة الزهرا بهجة قلب مصطفی/ ص 578/ به نقل از مجمع الروایة.
9- کنزالعمال/ مؤسسه الرسالة بیروت/ ج12/ ص111.
10- همان.
11- نهج البلاغه/ فیض السلام/ خطبه 193.
12- سیدمحمد کاظم قزوینی/ فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد/ دارالصادق بیروت/ چاپ اول/ صص610- 609.
13- همان.
14- اصول کافی/ ج1/ ص 159.
"فصلنامه پژوهشی و اطلاع رسانی نهج البلاغه"
نویسنده : ترنم در تاریخ سه شنبه 91/1/15
واژه عید در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است. معانى مختلفى براى آن ذکر کردهاند، از جمله: «خوى گرفته»، «هر چه باز آید ،از اندوه و بیمارى و غم و اندیشه و مانند آن » ، « روز فراهم آمدن قوم» ، «هر روز که در آن ، انجمن یا تذکار فضیلت مند یا حادثه بزرگى باشد»، گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادى نوینى باز آرد. (1)
ابن منظورچنین می گوید که برخىمعتقدند ، اصل واژه عید از «عادة» است، زیرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت کردهاند. (2)
به گفته ازهرى: عید در نزد عرب، زمانى است که در آن شادى ها یا اندوهها، باز مىگردد و تکرار مىشود. ابن اعرابى آن را منحصر به شادىها دانسته است. (4)
واژه عید تنها یک بار در قرآن به کار رفته است :
اللّهُمَّ رَبَّنا اَنزِل عَلَینا مائِدَةَ منَ السَّماء تَکون لنا عیداً لاوَّلنا وآخرنا و آیة ً منک...(سورة مائده / آیه 114) در تفسیر نمونه ذیل این آیه گفته شده است: «عید در لغت،از ماده عود به معنى بازگشت است ، و لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف مىشود و بازگشت به پیروزیها و راحتىهاى نخستین مىکند عید گفته مىشود، و دراعیاد اسلامى به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مىگردد و آلودگىهای خلاف فطرت از میان مىرود، عید گفته شده است و از آنجا که روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح (ع) آن را عید نامیده و همانطور که در روایات وارد شده ، نزول مائده در روز یکشنبه بود و شاید یکى از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است. اگرچه در روایتى که از على(ع) نقل شده مىخوانیم «و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید» . هر روز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است» نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزى و پاکى و بازگشت به فطرت نخستین است.»(3)
در روایات معصومین(ع) نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، چنان که گذشت ، امیر المومنین على (ع) فرموده اند هر روزى که در آن معصیت و گناه نشود، روز عید است.
از سوید بن غفله نقل شده است که گفت: در روز عید بر امیر المؤمنین على(ع) وارد شدم و دیدم که نزد او نان گندم و خطیفه (خوراکی ازآرد وشیر)و ملبنة( غذا یا حلوایی که با شیر تهیه می شود )است. پس به آن حضرت عرض کردم روز عید و خطیفه ؟!.
پس از آن حضرت فرمود:"انما هذا عید من غفرله "، این عید کسى است که آمرزیده شده است.(4)
و نیز در یکى از اعیاد، آن حضرت فرمود: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه، و شکر قیامه، و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید»، «امروز تنها عید کسى است که خداوند روزهاش را پذیرفته و عبادتش را سپاس گزارده است ، هر روز که خداوند مورد نافرمانى قرار نگیرد، عید راستین است.»
در روایات اسلامى براى اعیاد، به ویژه اعیاد مذهبى از جمله عید فطر، آداب و رسوم خاصىاز جانب معصومین توصیه شده است.
«زینوا اعیادکم بالتکبیر» عیدهاى خودتان را با تکبیر زینت بخشید.
«زینوا العیدین بالتهلیل و التکبیر و التحمید و التقدیس» عید فطر و قربان را با گفتن ذکر لا اله الا الله، الله اکبر، الحمد لله و سبحان الله، زینت بخشید.
عید ، زمان نو شدن و پاک شدن از گناهان است و نوروز زنده شدن و برپاشدن دوباره هستی ...
نوروزتان سرشاراز طراوت وشادکامی
پىنوشتها:
1- دهخدا، ذیل عید، زبیدى تاج العروس،ج 8 ، صص 439- 438
2- ابن منظور، لسان العرب، 3/319
3- تفسیر نمونه، ج 5 ، ص131
4- مجلسى، بحار الانوار، ج40 ،ص 73
نویسنده : ترنم در تاریخ دوشنبه 90/12/22
اسپند و سمنو و پولک قرمز؛ سبزه و ماهی و تنگ بلور. کوچه و خیابان چه رنگارنگ؛ چه سبز از حضور سبزه و جوانه های تازه رسته؛ چه سرخ از حضور عشق در گرماگرم دلدادگی دوست و آشنا و خویش؛ حال که رسیدن بهار را به هم مژه می دهند؛ چه گلگون گونه کودکان از شادی کفش و لباس نو؛ و چه نیلگون رؤیای بچهها از فکر آنچه عیدی امسالشان خواهد بود.
عیدی هرچه که باشد چشم های بچه ها را ستاره باران و قلب های آنها را لبریز از شادی می کند. برای بچهها که می دانند این تحفه عمو نوروز فقط برای آنهاست، عیدی فارغ از ارزش مادی از این نظر که بدانند چه قدر مورد توجه و محبت بزرگترها هستند اهمیت ویژهای دارد. برای ما بزرگترها هم این فرصت طلایی، غنیمتی است تا ضمن حفظ یکی از سنت های دیرین فرهنگ ایرانی، به فرزندانمان یادآوری کنیم که چه قدر دوستشان داریم.
علاوه بر این، انتخاب شیوهای صحیح و اصولی برای عیدی دادن موقعیتی را فراهم می کند تا در این قالب سنتی اسباب و وسایلی را که به نظر متخصصان علوم تربیتی و روان شناسان، در مقاطع مختلف سنی زمینه ساز رشد فکری و ذهنی کودکان و نوجوانان میشوند به عزیزانمان هدیه دهیم.
شکر، اولین عیدی ایرانیان به یکدیگر
نوروز به عنوان پدیدهای فرهنگی در سرزمین ما ویژگی هایی دارد که آن را از دیگر پدیدهها متمایز و ممتاز می کند. نوروز تنها نماد اصیلی است که از تهاجم دیگران مصون مانده است. نوروز نمادی است از تمامی فرهنگ ایران و هر گوشه آن بخشی از فرهنگ را در خود دارد. به گفته کارشناسان فرهنگی، عیدی دادن و عیدی گرفتن ریشه در فرهنگ ایران باستان دارد؛ آن زمان که مردم در بامداد عید نوروز به نشانه بخشیدن روشنایی به زندگی یکدیگر، برهم آب می پاشیدند و برای حفظ صلح و دوستی به یکدیگر هدیه می دادند.
منیره ناصری، کارشناس جامعه شناسی، با اشاره به این موضوع که یکی از اصلی ترین ویژگی های عید نوروز تداوم بخشیدن به دوستی هاست می گوید: در فرهنگ و مذهب ما همواره بر اهمیت روابط دوستانه مردم جامعه با یکدیگر تأکید شده است. رسم کهن عیدی دادن نیز یکی از سنت های اصیلی است که در همین راستا میان مردم جای گرفته است. در گذشته های دور، ایرانیان در نوروز به یکدیگر شکر هدیه می دادند و برای هم آرزوی شادکامی همیشگی می کردند. این رسم در طول زمان رفته رفته تغییر شکل داد اما هرگز از بین نرفت.
وی میافزاید: سفره هفتسین از دیرباز نزد ما ایرانیان احترام خاصی داشته است. اهل خانواده عزیزترین نعمت های خدا را در این سفره می گذارند و برای هر کدام از آنها ارزش خاصی قائلند. زمانی عیدی بچهها و بزرگترها از همین سفره هفت سین داده می شد. هر خانواده بنا به توان مالی اش به میهمانان خود گندم بو داده، سیب و سمنو یا تخم مرغ رنگ شده می داد. ارزش این هدایا در آن حد بود که صاحبخانه با این نیت کهگندمنماد روزی و نشان فراوانی و برکت،تخم مرغ نشان تداوم نژاد آدمی،سیب نشان برکت و نعمت و فراوانی وسمنو نماد فراوانی خوراک و غذاهای نیروزاست، آنها را به عزیزانش هدیه می کرد.
آرزوهای سبز؛ تحفه عیدی قدیمیها
آرزوهای سبز، دعاهای خجسته و امیدهای تازه ، تحفه عیدی قدیمیها بود. وقتی قرآن های کوچک به نشانه استواری ایمان با بسته های زرورق شده سنجد، گندم بو داده، حتی نخودچی و کشمش به دست بچه ها می رسید انگار برکت و روزی آنها افزوده می شد. گویا دل بچه ها هم آن روزها از عیدی گرفتن شادتر بود. آخر این دغدغه به دلشان راه نداشت که این اسکناس سبز با آن دو تا صورتی قبلی می شود دو هزار تومان و حالا من بیشتر یا کمتر از تو پول دارم.
خانم ناصری در این باره می گوید: از وقتی مناسبات اقتصادی همه فکر و ذهن مردم را مشغول کرد شیوه عیدی دادن هم به کلی دگرگون شد. اگرچه در سال های اولیه ای که پول جای هدایای ارزشمند گذشته را می گرفت هنوز هم انگیزههای غیرمادی بسیاری در عیدی دهنده و عیدی گیرنده وجود داشت اما بالاخره وسوسه مسائل مادی بر وجوه دیگر این پدیده فرهنگی غلبه کرد. مدتی نگذشت که عیدی دادن به وسیله ای برای چشم و همچشمی و به رخ کشیدن تمکن مالی به یکدیگر تبدیل شد. در این آشفته بازار، وظیفه عمو و دایی و خاله کوچکتر آن شد که حتماً به بچههای عمو و دایی و خاله بزرگتر آن قدر عیدی بدهند تا بیشتر از مبلغی شود که آنها به بچههای ایشان دادهاند! دغدغه بزرگترها در سال بعد هم این بود که این اختلاف قیمت را حساب کنند. خلاصه عیدی دادن با آن سابقه مقدس دیرینه تبدیل شد به عرصه ای برای حساب و کتاب. البته این اوضاع آن قدر دوام نیاورد.
ثابت شده است که هر یک از آیین های کهن ایران باستان ریشه در خواست ها و آرزوهای انسانی دارد. این سنت ها براساس شناخت انسان پا گرفته و حیف است که با آلوده کردن آنها به دغدغههای دنیای مدرن یا از هدف اصلی شان دور شویم و یا به کلی آنها را به فراموشی بسپاریم. هنوز هم اگر در کنار هدیههای کوچکی که به عنوان یادگار و شادباش به بچهها می دهیم یک تخم مرغ رنگ شده یا چند دانه سنجد و هل بسته بندیشده به آنها بدهیم و برایشان بگوییم که هر کدام از اینها چه معنایی دارد، درمییابیم که نسل امروز نیز به گذشته پرافتخار خود میبالد.
چگونه این سنت را احیا کنیم؟
باز پشت پنجره باران ز مهر نرم نرمک می نوازد شیشه را
میهمان ماست این پیک امید خیز و خندان لب به رویش درگشا
بهار با کوله باری از مهربانی از راه میرسد. چارهای نیست باید برخیزیم و به رویش درگشاییم. باید با حفظ آیین های گسستگی ناپذیر نوروزی به او ثابت کنیم که ما ایرانی هستیم و هنوز هم شیفته و شیدای تاریخ ماندگاری که افتخار ماست. شاید خرده بگیرید که این همه توصیف در وصف عیدی دادن به کوچکترها؟! اما باور کنید که اگر امروز به فکر حفظ و احیای همین سنت های کوچک که به نظر چندان مؤثر نمی آید، نباشیم، فردا دست چپاولگر زمان، نغمه پرستوها به گاه بهار را هم در خاطرمان بیرنگ و نقش خواهد کرد. آن وقت در گرداب کارهای روزمره، اسفند و فروردین را اشتباه می گیریم و موقع امضا پای برگههای اداری به یاد می آوریم که راستی، یک سال دیگر هم گذشت.
عباس محمد بیگی، مربی امور تربیتی می گوید: .شاید اولین گام ها برای احیای این سنت را باید در مدارس برداشت. ما باید در ساعت هایی که با بچه ها به بحث می نشینیم به آنها تفهیم کنیم که برای هر چیزی ارزش مادی قائل نشوند. اگر مربیان ما با مطالعه در زمینه تاریخ به انگیزه گذشتگان برای اجرای این سنت پی ببرند خیلی بهتر می توانند به نسل امروز توضیح دهند که می شود فارغ از حساب و کتاب امروزی با سنت ها برخورد کرد. اگر آنها حرمت نان و گندم را در مدرسه بیاموزند و بدانند که در نظر مخلوقات خدا برترین ارزش ها به برکت های خدا تعلق دارد، هنگام دریافت یک تخم مرغ رنگی به عنوان عیدی، نه تنها دلگیر نمی شوند بلکه آن را روی چشمهایشان می گذارند.
معرفی صحیح سنت های قدیمی به نسل امروز با همان تعاریف جاودانه شاید مؤثرترین گام در راه احیای دوباره آنها باشد. متأسفانه ما خیلی راحت به جبر زمان تن می دهیم. پیشینه هر سنتی را فراموش می کنیم و به راحتی از یاد می بریم که چه گذشته ای پشت سر هر یک از این مراسم وجود دارد. همان طور که به راحتی، غذا خوردن سر سفره را فراموش کردیم و حرمت سفره در خانههایمان شکست؛ همان گونه که از یاد بردیم آشپزخانه همیشه حریم امن اهل خانه بوده و باید از چشم نامحرم دور بماند و به راحتی دیوارها را برچیدیم تا نهانخانههایمان بدون هیچ ضرورتی عیان شود؛ بسیاری دیگر از سنت های قدیمی و ریشه دارمان را هم به فراموشی سپردیم. وقتی ما بزرگترها به این راحتی سنت های دیرینه را به باد می سپاریم چگونه می توانیم به فرزندانمان بیاموزیم که حافظِ ته مانده سنت ها باشند؟
درست مثل ما که به راستی باور داشتیم اگر موقعی که مادربزرگ تخم مرغ و گندم برشته به ما عیدی می دهد، دست او را نبوسیم و بعد در فرصتی مناسب با ذکر قلهو الله... آنها را نخوریم، در آینده زندگی مان بی برکت می ماند؛ یا حتی بعدترها باور داشتیم که هزار ریالی را که پدربزرگ به عنوان دشـَت سال نو لای قرآن می گذارد و روز عید به ما هدیه میدهد باید روی تخم چشمهایمان نگه داریم تا خدا به ما وسع روزی عطا کند.
هنوز فرصتی برای گشودن کوله دغدغهها باقی است؛ شستشوی در و دیوار خانه، رفت و روب اتاق ها و کمدها، شستن پردهها، فرستادن مبلمان و قالی به کارگاه شستشو، خرید میوه و آجیل و شیرینی، خرید وسایل موردنیاز برای فریزر، خرید کفش و لباس برای اهل خانه، خرید کمبود وسایل منزل و...؛ به این ترتیب تا لحظه تحویل سال می دویم و می دویم... نه، این طور نمی شود. باید گره کوله را شل کرد. نیمی از این دغدغهها را هم که دور بریزیم اتفاقی نمی افتد. مهم این است که برای احترام به سنت های دیرین و ارزشمند این آب و خاک باید فرصتی برای تهیه عیدی بچهها و اقوام عزیزمان در نظر بگیریم.
نویسنده : ترنم در تاریخ دوشنبه 90/12/22
یکی از موضوعات و مسائل نوینی که نظر دانشمندان قرآن پژوه به ویژه متخصصان علم پزشکی و بهداشت را به خود جلب نموده دیدگاه قرآن کریم این کتاب جامع و انسان ساز در خصوص مسائل بهداشتی و درمان انسانها و افراد جامعه بشری است.
می بینیم در لابه لای آیات روح بخش قرآن کریم ، اشاراتی هر چند کوتاه و گذرا به مباحث علوم جدید خوصوصاً در حوزه ی تغذیه و علم بهداشت و درمان برمی خوریم. که هم در حوزه جسمانی و هم در حوزه روحانی افراد جامعه است.
آب درمانی
آب حیات بخش و مایه طهارت روح و جسم افراد است و بهترین و مطلوبترین پاک کننده هاست؛ «و انزلنا من السماء ماء طهورا»: و از آسمان آبی پاک را برایتان فرستادیم .(فرقان،آیه 48) مفسرین در ترجمه و تفسیر واژه «طهورا» گفته اند ، که علاوه بر اینکه آب خود پاک است بلکه پاک کننده نیز هست و موجب پاکی روحی و جسمی همه انسانهاست . امروزه متخصصان به بسیاری از فوائد درمانی آب و انواع آن جهت درمان بیماریهای پوستی ، رماتیسم ، دردهای عضلانی و آلام روحانی و نیز بهداشت و تمیزی بدن واقفند جایی که قرآن در ضمن بیان داستان حضرت ایوب(ع) که به نوعی بیماری پوستی به جهت آزمایش و امتحان الهی مبتلا شده بود پس از سر بلند بیرون آمدن از این امتحانات الهی ،خداوند رحمان به ایشان دستور می دهد که :«ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب : [به او گفتیم]پای خود را به زمین بکوب ، این چشمه آب خنک برای شستشو (آب درمانی) ونوشیدن است.» (سوره ص،آیه 42)
همچنین دانشمندان امروزه دریافته اند که استحمام و غسل با آب سرد جهت تقویت سیستم عصبی و ایمنی بدن بسیار مفید است که لفظ «بارد» درآیه مذکور مؤید این مطلب است.
شیر درمانی
فوائد جسمی و روحی شیر این ماده کامل و مقوی بر هیچ کس پوشیده نیست و جهت رشد و نمو و تکامل انسان نوشیدن آن لازم است . قرآن به درستی این موضوع را اشاره دارد که از آلودگی های شکم حیوانات شیرده همچون غذاهای هضم شده در معده و خونشان شیری پاک و گوارا بدست می آید که علاج بسیاری از امراض روحی و جسمی اسانهاست :«همانا در وجود چهارپایان (شتر، گاو ، گوسفند) عبرت و پندی است، ما از درون شکم این حیوانات از میان غذاهای هضم شده داخل معده و خون بدنشان شیری خالص [از آلودگی های شکم حیوان] را که مورد پسند نوشندگان و گوارا برای آنهست به شما می نوشانیم. (نحل ،آیه66)
نویسنده : ترنم در تاریخ یکشنبه 90/12/14
اول ذیقعده سال 173 هجرى بود که عالم به وجود فاطمه اى دیگر از گلشن رسالت جلوه گر شد،تا عصمت فاطمه زهرا(س)را دوباره تجلى سازدو با فروغ خود،اسوه بانوان جهان گردد.
حضرت فاطمه معصومه(س) دخت هفتمین امام،از زمره زنان عفیف و پاکدامنى است که در راه امامت و ولایت رنج هاى طاقت فرسایى کشید،غصه ها خورد،سختى ها و مشکلات سفر را تحمل کرد و همچون یعقوب به اشتیاق و امید دیدار یوسف شتافت.
امام صادق(ع)پیش از ولادت کریمه آل محمد(ص) فرمود:
خدا را حرمى است و آن مکه است،امیرمؤمنان را حرمى است و آن کوفه است،و ما اهل بیت را حرمى است وآن قم است.بزودى بانویى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود که هر کس به زیارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد.
به راستى او فاطمه است تا على را یارى کند،زینب است تا رسالت عاشورا را بر دوش کشد و معصومه خواهر امام رضا(ع) است تا با هجرت برادر از مدینه به خراسان،رسالت فاطمه بودن را بر دوش احساس کند و سرو بلند باغ محمد(ص) ،على بن موسى الرضا(ع) را یاور باشد.
سال 201هجرى او با رسول خدا و ائمه بقیع وداع مى کند،آن گونه که برادر بزرگوارش یک سال پیش از او وداع کرده بود. این بار اوست که کاروان شوق را برپا مى دارد.همراه برادران و برادرزادگان رو به سوى کوى حضرت دوست پا مى نهد. چشمان کاروانیان اشک ریزان است، اشک فراق و اشک شوق و تنها دیدار برادر،سنگینى فراق را جبران مى کند و لحظه ها در تب دیدار برادر مى گذرد تا به یوسف آل رسول، آفتاب خطه طوس برسد; اما افسوس که حرامیان بنى عباس،شهر ساوه را مناسب مقاصد شوم خود مى یابند و با حمله به کاروان آل رسول،23 تن از همراهان را به شهادت مى رسانند.اینک فاطمه،رسالت زینب را بر دوش مى کشد، غم شهیدان، جانکاه و طاقت فرساست. او که عمرش با فراق و هجران پدر بزرگوارش امام موسى کاظم(ع)و سپس با دورى از برادر بزرگوارش در دنیایى از غم و اندوه سپرى شد،اینک با ستم بنى عباس بیمار مى شود و بنا به قولى مسموم مى گردد.
آنچه مسلم است،حضرت پس از بیمارى مى پرسند تا قم چه مقدار مسافت است. مى گویند ده فرسخ،مى فرماید:مرا به قم برسانید.
کاروان رو به قم مى نهد. در23 ربیع الاول مردم به استقبال مى آیند تا کریمه اهل بیت را به شهر خویش برند و از میان مردم موسى بن خزرج حضرت را در منزل خود سکنا مى دهد کمر به خدمت او مى بندد،لیکن آن بانوى مکرمه بیش از هفده روز در قم اقامت نمى کند و در دهم ربیع الثانى سال 201 هجرى روح ملکوتى اش به لقای رب مى شتابد.
خبر رحلت جانسوز حضرتش شهر شیعه را فرا مى گیرد، مردمان دسته دسته به تشییع جنازه او حاضر مى شوند.موسى بن خزرج دستور غسل و دفن حضرت را مى دهد و از حصیر و بوریا سقفى بر روى قبر مطهرش قرار مى دهد تا این که زینب دختر حضرت جوادالائمه بر روى آن قبله دل ها،قبه اى نهاد،تا حرم مطهر آن حضرت بارگاه دلدادگان آل رسول گردد و عاشقان ولایت همه روزه پروانه وار بر گرد ضریح مقدسش به طواف آیند. درباره گوهر وجودى والاى او همین بس که در زیارت مأثوره آن حضرت او را دختر امام، خواهر امام،عمه ولى خدا مى خوانیم و در زیارت نامه اش مى خوانیم که:«اى فاطمه! مرا در بهشت شفاعت کن که همانا در نزد خدا براى تو منزلتى است بس والا.» و این فراز از زیارت گویاى شأن و منزلت او در نزد خداست.در فضیلت زیارت او سعدبن سعد مى گوید:از امام رضا(ع) در مورد فاطمه دختر امام موسى کاظم پرسیدم،فرمودند:«کسى که او را زیارت کند،بهشت جاى اوست» .
واز حضرت جوادالائمه(ع)روایت است که فرمود: «هر کس عمه مرا در قم زیارت کند،بهشت جایگاه اوست» .
از پربارى حیات 28 ساله حضرت معصومه(س)و اقامت هفده روزه اش در قم همین بس که به رغم مناسب نبودن موقعیت جغرافیایى این شهر، حوزه علمیه قم بقاى جاودانه یافت و هزاران فرهیخته و دانش پژوه از این مرکز علم فارغ التحصیل شدند. برکت وجود عالمه آل رسول،حوزه علمیه قم را مرکزیت داده و با پرتو افشانى خویش آن را به مدینه فاضله اسلامى تبدیل نموده است.
نویسنده : ترنم در تاریخ شنبه 90/12/13