پا به پای کودکی هایم بیا
کفشهایت را به پا کن تا به تا
قاه قاه_خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن
خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی
طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان
مادری از جنس باران داشتیم
درکنارش خواب آسان داشتیم
یا پدر،اسطوره ی دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما
قصه های هرشب مادر بزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ
غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت
هرکسی رنگ خودش بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بود
ای شریک نان و گردو و پنیر
همکلاسی، باز دستم را بگیر
نویسنده : ترنم در تاریخ شنبه 92/10/14